جدول جو
جدول جو

معنی شیرین کلام - جستجوی لغت در جدول جو

شیرین کلام
(کَ)
شیرین گفتار. شیرین زبان. (ناظم الاطباء). شیرین سخن. خوش بیان. شیرین بیان. (یادداشت مؤلف). شیرین گزار. شیرین گفتار. (آنندراج). رجوع به مترادفات کلمه شود.
- شیرین کلام شدن، شیرین سخن گشتن. شیرین گفتار شدن:
از من به عشق روی تو می زاید این سخن
طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرین کار
تصویر شیرین کار
ویژگی کسی که کار و هنر جالب توجه از خود نشان می دهد، برای مثال بندهای رطب از نخل فروآویزند / نخل بندان قضا و قدر شیرین کار (سعدی۲ - ۶۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
صفت و حالت شیرین کلام. شیرین سخنی. شیرینی کلام و بیان. (از یادداشت مؤلف) : در مقام شیرین گفتاری و شیرین کلامی درآیند. (تزک تیموری، نسخۀ خطی، از مجلۀ دانش سال 2 شمارۀ 2 ص 83). رجوع به شیرین کلام و شیرین سخنی شود
لغت نامه دهخدا
(ریمْ بُ)
دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار. سکنۀ آن 430 تن. آب از چشمه. صنایع دستی زنان آنجا بافتن جاجیم و قالیچه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَلْ لُ)
آنکه با حلاوت سخن می گوید. (ناظم الاطباء). شیرین سخن:
نه از خط شیر شد پشت لب آن شیرین تکلم را
که از دل بستگیها حرف گرد آن دهن گردد.
صائب تبریزی (ازآنندراج).
رجوع به شیرین سخن شود
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ / خُ)
آنکه دلپذیرانه می خرامد. (ناظم الاطباء). شیرین رفتار:
رسد گر به این سبز شیرین خرام
نگردد دگر کاسنی تلخکام.
صائب تبریزی (از آنندراج).
رجوع به شیرین سوار و شیرین حرکات شود
لغت نامه دهخدا
صفت و حالت شیرین کام، (یادداشت مؤلف)، رجوع به شیرین کام شود
لغت نامه دهخدا
که کام شیرین دارد، که دهان شیرین دارد، شیرین دهن، کنایه از شاد و خوشوقت و موفق و پیروز: شیرین کام باشی، (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مسخره و کسی که سخنان لطیف و طرفه گوید، (ناظم الاطباء) (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج)، شعبده باز و حقه باز، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، مردم خوش آمدگوی و چاپلوس، (از ناظم الاطباء)، کسی که کارهای خوب از دستش برآید، (آنندراج)، مردم سلیم النفس و خوشخوی، (از ناظم الاطباء)، آنکه کارهای خوشمزه و جالب توجه کند، آنکه هنرش مطبوع نماید، (فرهنگ فارسی معین) :
در نظر از حسن سعی خویش دارد یار را
هیچ کس در عشق چون فرهاد شیرین کار نیست،
شفیع اثر (از آنندراج)،
، که کار و صفت شیرین دارد، آنکه یا آنچه سخت دلنشین و دوست داشتنی است، (از یادداشت مؤلف) :
چابکی چربدست و شیرین کار
سام دستی و نام او سنمار،
نظامی،
به مروارید دیباهای مهدش
به مروارید شیرین کار شهدش،
نظامی،
چید از آن میوه های نوشین بار
خورد از آن شوشه های شیرین کار،
نظامی،
بوستانی لطیف و شیرین کار
دوستان زو لطیف تر صد بار،
نظامی،
پس ای غلام بدیع الجمال شیرین کار
که سوز عشق تو انداخت در جهان آتش،
سعدی،
بندهای رطب از تلخ فرودآویزند
نخلبندان قضا و قدر شیرین کار،
سعدی،
چو در محاوره آید زبان شیرینش
کجا شوند تماشاکنان شیرین کار،
سعدی،
تو خود چه لعبتی ای شه سوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانۀ توست،
حافظ،
ز شور و عربدۀ شاهدان شیرین کار
شکر شکسته سمن ریخته رباب زده،
حافظ،
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را،
حافظ،
از مردم خوش طبع شیرین کار شیرین گویی که در شهر هستند برآورند، (تزک تیموری خطی، از مجلۀ دانش سال 2 شمارۀ 2 ص 83)،
- ناز شیرین کار!، آفرینی است در گود زورخانه پهلوانان را، آفرینی است که مرشد در گود زورخانه به پهلوان گوید آنگاه که عملی از اعمال پهلوانی را خوب انجام کند، (یادداشت مؤلف)،
، استاد حلوا و حلوافروش، (از ناظم الاطباء)، قناد، (آنندراج) :
می نماید تلخی بادام آخر خویش را
گرچه شیرین کار او را در شکر پنهان کند،
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آنکه کارهای خوشمزه و جالب توجه کند آن که هنرش مطبوع نماید، کسی که سخنان لطیف و طرف گوید، شعبده باز حقه باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
طعم حلو
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
Saccharin
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
sacchariné
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
sacarino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
сахаринный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
süßlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
солодкавий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
przesłodzony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
sacarina
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
شیرین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
หวานจัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
অত্যধিক মিষ্টি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
tamu zaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
yapay tatlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
甘ったるい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
zuccheroso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
מתוק מדי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
단맛의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
manis berlebihan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
अति मीठा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
overdreven zoet
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شیرین کام
تصویر شیرین کام
甜得发腻的
دیکشنری فارسی به چینی